در این مقاله، مایلیم که به دو سوال پاسخ دهیم؛١- چرا مناطق شهری و خصوصا کلانشهرها، بیش از سایر شهرها آسیبپذیر هستند؟٢- از تجربه نیواورلئان، کوبه، استانبول و مکزیکوسیتی چهدرسهایی میتوان گرفت تا در مقابل بلایای طبیعی، آمادهتر باشیم؟
کلانشهرها، به مناطق شهری بزرگی گفته میشود که بیش از ١٠میلیون نفر جمعیت در آن ساکن هستند. این شهرهای بزرگ، در سراسر جهان، درحال افزایش هستند؛ چه به لحاظ جمعیت و چه به لحاظ گستردگی و بزرگی. اگرچه کلانشهرها موقعیتها و شانسهای زیادی را جهت بهبود کیفیت زندگی و اقتصاد، برای ساکنان و شهروندانشان ارایه میدهند، اما همزمان، چالشهای بزرگی را نیز برای مدیریتشهری بحران در خود دارند. «کاهش» و «واکنش» به بحرانها و بلایای طبیعی، ازجمله دشوارترین و حیاتیترین این چالشها هستند.
این کشورها به جای گسترش کلانشهرها و ترغیب مردم شهرهای اطراف آنها برای مهاجرت به این کلانشهرها، باید در فکر بالابردن و بهبود ظرفیت و توانایی برای آمادگی و واکنش به اتفاقات محتمل و البته غیرمنتظره آینده باشند. بهعنوان نمونه، میتوان به سونامی در جنوب آسیا (٢٦ دسامبر ٢٠٠٤)، رانش زمین در گواتمالا (٦ اکتبر ٢٠٠٥)، و زمینلرزه پاکستان (٨ اکتبر ٢٠٠٥) اشاره کرد. همواره کشورهای درحالتوسعه درمقابل مدیریت چنین فجایع طبیعیای، مستاصل هستند. طوفانکاترینا در ٢٩آگوست ٢٠٠٥ در آمریکا نیز نشان داد که قابلیت و توانایی مقابله با بلایای طبیعی در مناطق شهری، حتی در کشورهای توسعهیافته هم به اندازه سایر کشورها، دارای اهمیت است و میتواند مشکلساز شود.
چرا کلانشهرها نسبت به فجایعطبیعی آسیبپذیرند؟
در میان سالهای ١٩٩٤ تا ٢٠٠٤، حدود ٧هزار فاجعه طبیعی رخداد و جان بیش از ٣٠٠هزار نفر را گرفت و موجب ٨٠٠میلیارد دلار، خسارات اقتصادی شد. از آنجایی که تعداد و مساحت کلانشهرها، افزایش پیدا کرده است، بهطور چشمگیری نیز متاثر از بلاهای طبیعی شدهاند. براساس دادههای جمعیت جهانی سازمانملل، جمعیت جهان تا سال ٢٠٥٠، ٤٦درصد افزایش خواهد یافت و به ٩میلیارد نفر خواهد رسید. قطعا این انفجار جمعیت، بیشتر در مناطق شهری اتفاق میافتد. براساس سخنان «ورنر فورنس» رئیس موسسه «Population (جمعیت)»، پیشبینی میشود که در سال ٢٠٥٠، دوسوم جمعیت جهان در مناطق شهری زندگی میکنند. همچنین، رشد مناطق شهری و کلانشهرها، درمیان کشورهای توسعهیافته و کشورهای درحالتوسعه، اختلاف معناداری دارد. سهم جمعیت جهانی شهری که در کشورهای درحالتوسعه زندگی میکنند، در یکدهه بعد، بهطور چشمگیری افزایش خواهد یافت و در این کشورها، شهرهای بزرگ حتی از شهرهای کوچک نیز سریعتر رشد میکنند. در سال ٢٠١٥، ٣٣کلانشهر وجود داشت که ٢٧مورد از آنها در کشورهای درحالتوسعه بودند. اما چرا کلانشهرها در ٤٠سال گذشته، تا این اندازه رشد کردهاند؟ و چرا کشورهای درحالتوسعه، این حجم از جمعیت را به خود جذب کردهاند؟
دلایل مختلفی را میتوان در این مورد برشمرد که میتوانند مهاجرت درون- کشوری از روستاها/ شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و کلانشهرها را توضیح دهند. در کشورهای درحالتوسعه، کلانشهرها، مزایا و محسنات رقابتی زیادی را ارایه میدهند: دستمزدهای بالاتر، تحصیلات، مراقبتهای بهداشتی و همچنین جذابیتهای اجتماعی و فرهنگی که همگی، رویهم رفته باعث افزایش کیفیت زندگی میشوند. این عوامل، عوامل«جاذب» یا «کِشنده» نامیده میشوند که مهمترین آنها، شغل و وضعاقتصادی است. درمقابل، بیکاری، روابط وابستگی و درآمدهای پایین در شهرهای کوچک و مناطق روستایی، بهعنوان عوامل «دفعکننده» موجب هل دادن مردم به سمت شهرهای بزرگ میشوند.
شهرهای بزرگ و کلانشهرها، غالبا با تعداد زیادی از مشکلات مواجهاند؛ مشکلاتی مثل تراکم زیاد شهری، ازدحام و ترافیک، منابع انرژی ناکافی، توسعه برنامهریزینشده و فقدان خدماتاساسی، ساختوسازهای غیرقانونی چه در شهرها و چه در حاشیهشهر، وجود محلههای فقیرنشین و زاغهنشینی، مدیریت ضعیف خطرات و بحرانهای طبیعی در مناطق پرجمعیت و پرتراکم شهری، جرم و جنایت، آلودگی هوا، آب و خاک که منجر به تضعیف و تنزل محیطزیست میشود، تغییرات آبوهوایی و اقلیمی و فقدان نظم و ترتیب یا نظم ضعیف و ...
موضوع نظم و ترتیب در شهرهای بزرگ و کلانشهرها که در اینجا، معنای خاصی از آن، مدنظر است، موضوعی با اهمیت فوقالعاده است. در اینجا، معنای «واضح و متمایزبودن محدوده مسئولیتها و وظایف سازمانها و نهادهای مختلف» را درنظر داریم.
در مقالهای که در کپنهاگ دانمارک، در سال ٢٠١٠ توسط فدراسیون بینالمللی نقشهبرداران (FIG) منتشر شد، به این موضوع اشاره شده است: «بسیاری از شهرها در جهان، به دلیل عدم وضوح و تمایز و همچنین تداخل وظایف و مسئولیتهای نهادها و سازمانهای مختلف دارای مشکلات زیادی هستند. مشکلاتی که باعث اختلال در عملکرد آنها میشود و روند مدیریت را با مشکل مواجه میسازد، یا در بهترین حالت، به تأخیر میاندازد.»
به همین دلیل، بسیار واضح است که در شهرهای بزرگ و کلانشهرها، مقابله با شرایط بحرانی و حل مشکلات، نیازمند واکنش هماهنگ و همنوای نهادها و بخشهای مختلف، چه در مناطق مختلف یک کلانشهر، چه در سطح ملی و کشور است. بهعلاوه، جدای از همکاری، باید تعریف دقیقی از محدوده وظایف و مسئولیتها، مشخص باشد تا تداخلی در انجام یک پروسه یا عملیات، اتفاق نیفتد.
حالا اگر همه اینها را در کنار وقوع بحرانها قرار دهیم و در آن شرایط دشوار، این موارد را بسنجیم، متوجه میشویم که کلانشهرها تا چه اندازه مستعد و آسیبپذیرند. در شرایط بحران، بسیاری از سازوکارها، تغییر میکند و وظایف و مسئولیتهای جدیدی، اضافه میشوند. مثلا ترافیک، رفتوآمد و حملونقل شهری، در شرایط طوفان، سیل یا زمینلرزه، بهخاطر آسیبدیدن خیابانها و جادهها، یا غیرقابل دسترس یا استفادهبودن آنها و آسیبدیدن زیرساختها، میتواند مشکلات بیشتری ایجاد کند. در حالت عادی، مشکل ساکنان و زاغهنشینان در حومه شهر وجود دارد، اما در شرایط بحران و فاجعهطبیعی، جایی که استفاده از پناهگاه برای مردم، ضروری است، مشکلات بسیاری بر حجم مشکلات موجود میافزاید. مثلا فقدان تعداد کافی پناهگاهها، عدم دردسترس بودن آنها برای همه مردم، غذا و آب کافی برای رساندن به این پناهگاهها، حفظ بهداشت و جلوگیری از گسترش ویروس و باکتری به دلیل زندگی مشترک در این پناهگاهها و مواردی از این دست، تنها چند مشکل از بیشمار مشکل بهوجود آمده در بحرانها، در کلانشهرهاست و هرچه جمعیت و تراکم آن در یک شهر بیشتر باشد، پیچیدگی روابط، بیشتر و به تبع آن، مدیریت افراد در بحران و بعد از آن و رساندن منابع کافی و ضروری برای افراد ساکن در پناهگاهها، دشوارتر خواهد بود.همین موارد، برای نشان دادن اینکه خطر بلاهای طبیعی در شهرهای بزرگ، تا چه اندازه میتواند جمعیت زیادی را متاثر کند، کافی است.
براساس تحقیقات «بنویسنر» درسال ٢٠٠٤، کلانشهرها، خصوصا به ٤ دلیل اصلی نسبت به بلاهای طبیعی، آسیبپذیر و حساساند.
اول، «مقیاس گسترده و پیچیدگی جغرافیایی» که فراهمکردن زیرساختهای خطوط ارتباطی و حملونقلی را بسیار دشوار میکند. یعنی دقیقا چیزی که برای کاهش خطرات، اهمیت وثیقی دارد.
دوم، ردپای گسترده زیستمحیطی که میتواند بهعنوان عامل تاثیرگذار غیرمستقیم در فجایع طبیعی باشد. به بیان دیگر، به این دلیل که کلانشهرها نیازمند انرژی، غذا، آب و حجم بسیار بالای ضایعات هستند، محیطزیست شهری، میتواند یک مخاطره یا بحران طبیعی را تشدید کند.
سوم، بسیاری از کلانشهرها، معمولا در مناطق- بهلحاظ جغرافیایی- خطرناک، مثل مناطق ساحلی یا مناطق زلزلهخیز قرار دارند که آنها را نسبت به سیل، گردباد، آتشسوزی، زمینلرزه، سونامی و آتشفشان، مستعد و حساس کرده است.
چهارم، کلانشهرها، دارای بزرگترین نابرابریها در میزان ثروت، مهاجرتهای غیرقانونی گسترده و حاشیهنشینی هستند که همین موضوع، باعث میشود که گروههای به حاشیه رانده شده به لحاظ اقتصادی فقیر و حاشیهنشینان و زاغهنشینان- بهطور بخصوصی، آسیبپذیر باشند. در هرحال، افراد فقیری که در حاشیه شهرها زندگی میکنند، تنها انتخابشان برای زندگی، این است که خطر بلاهای طبیعی را به جان بخرند.
«کوارنتلی»، متخصص مدیریتبحران در شهرها، طی مقالهای درسال ٢٠٠٤، مینویسد: «تمرکز صنعت و واحدهای صنعتی، خود موجب تشدید آسیبپذیری کلانشهرها میشود». این آسیبپذیری، جدا از خطر انتشار مواد سمی و شیمیایی، به این دلیل است که «وقتی یک فاجعه در کلانشهرها اتفاق میافتد، تبعات و فشارهای اقتصادی آن، به دلیل از دست رفتن شغل بسیاری از افرادی که تا پیش از این، در واحدهای صنعتی مشغول بودند، تا سالها ادامه خواهد یافت».
کوارنتلی مینویسد که «اگر- بهدلیل افزایش تلفات- گمان میکنید وقوع بلاهای طبیعی بیشتر شده است، این جز یک توهم نیست. بلکه این مردم هستند که هر روز، بیش از گذشته خود را در معرض خطرات بیشتری قرار میدهند. با گسترش شهرها در گستره و اندازه و مهاجرت مداوم به آنها، جمعیت بسیاری از مهاجرانی که قدرت زندگی و خرید خانه در مناطق کمخطر و غیرحاشیهای را ندارند، در مناطق خطرناک، افزایش پیدا میکند. جمعیت پرتراکم در دشتهای سیلابی (سرزمین پست و هموار درکنار رودخانهها که با طغیان آن رودخانه، سیل، این منطقه را فرامیگیرد)، نظامنامههای ناکافی و نابسنده و غیراجرایی ساختمانها، ساختن خانهها روی دامنه آتشفشانها و فقدان سیستمهای هشدار، آسیب ناشی از وقوع بلاهای طبیعی را افزایش داده است».
چرا باید مدیریتبحران در کلانشهرهای مختلف را باهم مقایسه کرد؟
آسیبشناسی نقادانه استراتژیهای نادرست و تحلیل موفقیتآمیز روشها و تجارب درست، میان کلانشهرهای مختلف در کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته، قطعا موجب بهبود وضع آمادگی و واکنش در آینده خواهد شد. کلانشهرها در سراسر جهان، باید چالشها و فرصتهای مدیریتشهری بسیار زیادی از قبیل تهدیدات پیوسته بحرانهای طبیعی و انسانی را با دیگران بهاشتراک بگذارند.
این اشتراکگذاشتن اطلاعات و سهیمکردن دیگران درمورد آنها، موجب میشود که درک دیگران را در این مورد بهدست بیاوریم. به این ترتیب، ادراک مختلف از یک موضوع، موجب ظهور و بروز و کشف استراتژیهای مختلف و خلاقانهتری درمقابله با این بحرانها یا در برنامهریزی، میشود. آنالیز و تحلیل بزرگترین فجایعی که در کلانشهرها اتفاق افتاده است، به شما کمک میکند تا به دنبال راهحلی برای جلوگیری یا کم کردن خسارات بگردید که اگر روزی چنین اتفاقی برای شما و کلانشهرهای کشور شما افتاد، بتوانید اشتباهات آنها را تکرار نکنید و برای مدیریتبحران در آینده، آمادگی بیشتری کسب کنید.
همچنین مقایسه مدیریتبحران در دو کلانشهر، در دو کشور درحالتوسعه و توسعهیافته، به شما کمک میکند که در یک کلانشهر مشابه کلانشهر شما، چه استراتژیای کارآمد و کدامیک، ناکارآمد است، تا برای رسیدن به سطح مدیریتی قدرتمند یک کلانشهر، هزینههای جانی و اقتصادیای که آنها پرداخت کردند را پرداخت نکنید.
روزنامه شهروند